زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با برادر در بازگشت به کربلا
ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت زیـنب نـشـسـتـه بر سـر قـبـر مطهرت نـشـنـاخـتی مـرا ز پـس این چـروکـهـا من زینب تـوأم ز چه رو نیست باورت این زن که لطمه میزند این گونه بر خودش او کیست؟ نجمه است عروس برادرت آقا! سکیـنـه جملـۀ اشکش سـؤالی است یـعـنی کجـاست قـبـر عـلمدار لشگـرت در کـربـلا هـنـوز زنـی گـریه می کـنـد زینب کش است نالـۀ مـحـزون مـادرت پیـغـمـبری نما و دو دستت بـرون بیـار از دست مـن بگــیـر بـقـایـای دخـتـرت بگـرفـتـم از امام زمان حُکم نبش قـبـر تـا متـصل کنم سـر پـاکـت به پـیکـرت بـایـد دوبـاره وارد گـودال خــون شـوم خواهـم اگر که بوسه بگیرم ز حنجرت من نـیـز با تـو کُـشته شدم روز واقـعـه اذنـی بده که دفـن شود با تو خـواهرت دلـشـوره داشـتــم کـه مـبـادا کـنــار تـو چـشم ربـابـه بـاز بـیـفـتـد به اصغــرت نـذرش قـبـول سـایـه نـشـیـنی نـمی کـند از بس که بر تو هست وفادار همسرت لالایـی اش امـان مـرا نـیـز بُـریده است گوید به ناله! اصغرمن شیر خورده است؟! |